بوقلمان

توضیحات

فروشگاه گُلوَنی: بوقلمان، مجموعه شعرهای طنز سعید طلایی‌اند که در فاصله سال‌های ۸۹ تا ۹۵ سروده شده‌اند.

در «تخم‌مرغ» و لزوم گنجانده شدن این گوهر ارزنده و انعطاف‌پذیر در هِرم غذایی دانشجویان در عین تقبیح خروج نخبگان از کشور و بیان اروتیک در وصف موضوع، به انضمام انتقاد سازنده از شکاف عمیق بین طبقات اقتصادی جامعه و حل یکی از بنیادی‌ترین مشکلات فلسفی تاریخ مبنی بر تقدم و تأخر پیدایش مرغ و تخم‌مرغ
▪

چیست دانشجو، بجز راز بقای تخم‌مرغ
در دلش هرگز نگیرد عشق جای تخم‌مرغ

این غذا هر وعده با یک چهره ظاهر می‌شود
از خورشتِ زرده تا لازانیای تخم‌مرغ

گاه املت می‌شود، گه نیمرو، گه آب‌پز
جامِ صدرنگ است این، جانم فدای تخم‌مرغ

قلب دانشجو شبیه آینه‌ست و توی آن
هیچ‌چیزی نیست غیر از اشتهای تخم‌مرغ

ما تمام قشر دانشجو شهادت می‌دهیم
ما نمی‌خواهیم چیزی در ازای تخم‌مرغ

صادرات تخم‌مرغ اصلاً فرار مغزهاست
چاره‌ای باید بر این «نشت ‌نشا»ی تخم‌مرغ

در میان شانه‌ای دیدم چهل یاقوت را
مرحبا بر گوهر بی‌ادعای تخم‌مرغ

قدر او را کس نمی‌داند، ولی با این وجود
از نجابت درنمی‌آید صدای تخم‌مرغ

نفس امّاره تشنج می‌کند وقتی که خوب
می‌شوم مبهوتِ خیز و انحنای تخم‌مرغ

هیچ فرقی نیست بین زیر و روی خط فقر
فقر را در می‌نوردد کیمیای تخم‌مرغ

گرچه می‌گردد گران، اما خدا را شکر کن
بیش از این‌ها چون‌که می‌ارزد طلای تخم‌مرغ

غالباً حس می‌کنم از نان شب واجب‌تر است
می‌گذارم پیتزا را نیز لای تخم‌مرغ

نور چشم ماست این سرمایهٔ بی‌انتها
می‌کشم بر چشم‌هایم توتیای تخم‌مرغ

همچو خورشیدی میان ابر پنهان گشته است
زرده در لای سفیده در ورای تخم‌مرغ

گرچه می‌گویند از جای کثیفی آمده‌ست
کم نخواهد شد پشیزی از بهای تخم‌مرغ

این‌که او اهل کجا باشد چه فرقی می‌کند؟
ما همه هستیم وقتی آشنای تخم‌مرغ

اول او بوده‌ست یا مرغ؟ این سؤالی ساده است
مرغ چیزی نیست غیر از ردّپای تخم‌مرغ

بینیِ رستم به خاک آلوده می‌شد گر که بود
در میان هفت‌خانش اژدهای تخم‌مرغ

حق مطلب هر‌چه می‌گویم نمی‌گردد ادا
من زبانم ناتوان است از ثنای تخم‌مرغ

می‌شود تعریف عالم توی مختصات آن
چیست دانشجو بجز راز بقای تخم‌مرغ؟

 

مشخصات کتاب بوقلمان: