photo_2017-04-16_00-12-52

کلمن راز

فی ادامه گلشن راز.

این کتاب حداکثر تا چهار روز به دست شما خواهد رسید.

موجودی کالا: در انبار موجود نمی باشد دسته: , ,

توضیحات

فروشگاه گُلوَنی: پرسش از علل، ریشه‌ها، فرصت‌ها، تهدیدها، چالش‌ها، مزایا، معایب، بایدها، نبایدها و همه‌چیزِ جریان ضالّه وهّابیت بی‌همه‌چیز در کناب کلمن راز:

سؤال از شیخ:

جناب شیخ محمود شبستر
نثارت گله‌های اسب و استر

بگو بهر من از کُنه وهابی
سلیس و ساده مانند گلابی

جواب شیخ مر سؤال مذکور را:

بدان این را که جریانی خبیثند
تماماً مهره‌های انگلیسند

ز تلخی مثل زهر مار هستند
رفیق فابِ استعمار هستند

در این شطرنج‌بازی جای فیلند
به روی چهرهٔ دین چون زگیلند

خریّت در نهانْ‌شان برقرار است
خشونت بین ایشان ریشه‌دار است

رهِ نامردی و طغیان گرفتند
نَسب چون از ابوسفیان گرفتند

یکی نادان به‌نام عبدوهّاب
که بُد کارش کره بگرفتن از آب

ز «ابن‌تیمیّه» یا «ابن‌جوزی»
چپاند افکار در آن مغز لوزی

خودش در عین جهل و بی‌سوادی
به هر موضوع می‌کرد اجتهادی

درون کلّه‌اش گچ بود و جیوه
تکبّر داشت چون خاناتِ خیوه

خلاصه شد فزون چون طول و عرضش
قتال شیعیان شد پیش‌فرضش

و پیمان بست با آل‌سعودی
که معروفند در حرص و حسودی

پس از این سالیانِ شکّ و تردید
همین تکفیر چندین شاخه گردید

سَلَف از سمت پاکستان درآمد
ز سمت مصر هم اخوان درآمد

جدال و شبهه و شلتاق کردند
مخِ افراد را اوراق کردند

یکی مفتی که نامش بود «بِن‌باز»
کریه‌المنظرِ بد شبهه‌انداز

یکی هم نیست تا گوید به بن باز:
کبوتر با کبوتر باز با باز

شما انگار خر تشریف دارید
بلا نسبت بقَر تشریف دارید

(خدایی بیت بی‌ربطی سرودم
نه اصلاً شاعرِ این من نبودم)

خدا را شکر واصل بر درک شد
به یک تیپا از این منظومه دک شد

به محشر گوید آن بدبختِ معتاد
خودم کردم که لعنت بر خودم باد

دهندش ترک در کمپِ جهنم
هم‌او که بود عیدش در محرّم

که با آل‌علی هرکس در افتاد
دو دو تا چارتا، یعنی: ور افتاد

به‌واقع قاتلِ جانی همین است
سپاه رذل سفیانی همین است

تغییر قالب به غزل، و عنان از کف دادن شاعر در شرح عقاید فرقه وهابی:

در این مسلک زیارت شِرک باشد
در آن دنیا شفاعت شرک باشد

به مسجد چرت و خوابیدن مباح است
به خانه استراحت شرک باشد

به «ادعونی» ندارند اعتنایی
دعا شرک و عبادت شرک باشد

سخن از جشن میلاد پیمبر
نه تنها هست بدعت، شرک باشد

توسل، جز به اسرائیل و یو اس
علاوه بر کراهت، شرک باشد

خلاصه هرچه در دین از اصول است
ز دید این جماعت، شرک باشد…

رجعت شاعر به حال عادی و ادامه شعر در قالب مثنوی:

از این‌سان فکر شَر بیرون می‌آید
همان «ملاعمر» بیرون می‌آید

جنونی مهلک و گاوی بزاید
سگی از نوع «زرقاوی» بزاید

بود سرمنشأش از لندن و بس
بود محصول آن «بن‌لادن» و بس…

دعا در انهدام فرقه:

الهی، جمله را مخذول گردان
سعودی را به‌کل بی‌پول گردان

حسابش را برس در روز میزان
بزن کرک و پر او را بریزان.